loading...
پسرک دلشکسته
هنری کوچولو بازدید : 358 زمستان 1389 نظرات (2)
حتما بیاد می اوری برایت نوشته بودم:

بمان وهر انجا که هستی خوش باش.

بیا اگر که میخواهی با من باشی ـعجله کن.

تصمیم بگیر.نمیتوانم مانع از حرکت قطار زمان شوم.

نیز حتما به یاد می اوری که برایت نوشته بودم:

به عشق تو امیدوار خواهم زیست.

....

و تو نزدیکترین ستاره به ماه را به من هدیه دادی.

لحظات دلتنگی ام از سیاهی شبهای خویش ـ انگاه که ابر غلیظ راه نفسم را میبست

تک ستاره ی تو امید من بود.

امروزـ ولی نه امروز امسال

...........سال پیش

گویی هفته ی گذشته بود

چشم انتظار بی هیچ انتظاری

فرشته خوش باوری مرا ازمن گرفت.

دوست داشتنت را به سوتفاهم تبدیل کرد.

باورت چه بود؟ نمیدانم!

تک ستاره ام در دود ومه فرو خفت.

گل امیدم به هر شاخه ـ غنچه غنچه فسرد.

نهال ارزوهایم از نسیم ـ شاخه شاخه شکست.

اری دریا هم با ان عظمت موج موج میشکند.

چه بسا من ـ مانند رودخانه ای بودم که به مرداب پیوست.

و امشب بیاد ان شب می نویسم.

در کنار خاکستر اتشی نشسته ام که زغالهایش به سان ستاره گان چشمک میزنند.

تک ستاره ات را را بردار و ببر.ارزانی خودت.

ماه و اسمان را هم به یادگار ببر.

بر روی صندلی نشسته و می نویسم.

نه برای تو.بلکه برای خودم.

چرا که دیگر هیچ احساسی نسبت به صندلی کنارم ندارم.

دیگر امیدوار نیستم.

ولی زندگی زیباست

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 1,335